تم کده

پرشین هاست

داینامیک اس ام اس

پدر :: سخن شیرین

سخن شیرین

مطالب خواندنی

سخن شیرین

مطالب خواندنی

در آغاز جهان آبی نبود ... تو در آن نگریستی ، و آسمان، ابرش را بارانید و دریا، طوفانش آرامید ... چشمانت را از من مگیر ... تا اندوهم را بگریم
سخن شیرین

من «ایلیا» ملقب به «ایلی بلا» هستم.
ساعت 8:30 صبح روز پنجشنبه سی ام تیرماه سال 1390، بیمارستان سجاد تهران را با قدوم خودم منور کردم...
مثل شیر قوی هستم،
شیر دوست دارم،
دستامم زیر شیر میشورم...
اسم آبجیم هم «وانیا» ملقب به «دخمل طلا»، هست که ساعت هشت و پنجاه دقیقۀ صبح روز چهارشنبه بیست و ششم آذرماه نود و سه، برگ زرین دیگری بر بیمارستان سجاد افزود...

امــکانات
  • آخرين نظرات
    نويسندگان
  • ۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پدر» ثبت شده است

    ببخشید...سکه دارید؟

    ببخشید، سکه دارید؟

                                                 می خواهم به گذشته ها زنگ بزنم

                                                                  به آن روزها

    یادی از ...

    بگذار تا یادی کنیم از "آب، بابا"

    سرمشق های "سیب، سینی، سوت، سارا"

     

    یادی کنیم از درس و مشق کودکانه

    یادی ز "دهقان فداکار  میانه"

    خدا را دیدم!

    پدر

    نیم ساعت پیش،

    خدا را دیدم

    که قوز کرده با پالتوی مشکی بلندش 

    سرفه کنان

    در حیاط از کنار دو سرو سیاه گذشت

    و رو به ایوانی که من ایستاده بودم آمد...

    آواز که خواند تازه فهمیدم

    پدرم را با او اشتباهی گرفته ام...

    زنده یاد حسین پناهی