تم کده

پرشین هاست

داینامیک اس ام اس

اندوه :: سخن شیرین

سخن شیرین

مطالب خواندنی

سخن شیرین

مطالب خواندنی

در آغاز جهان آبی نبود ... تو در آن نگریستی ، و آسمان، ابرش را بارانید و دریا، طوفانش آرامید ... چشمانت را از من مگیر ... تا اندوهم را بگریم
سخن شیرین

من «ایلیا» ملقب به «ایلی بلا» هستم.
ساعت 8:30 صبح روز پنجشنبه سی ام تیرماه سال 1390، بیمارستان سجاد تهران را با قدوم خودم منور کردم...
مثل شیر قوی هستم،
شیر دوست دارم،
دستامم زیر شیر میشورم...
اسم آبجیم هم «وانیا» ملقب به «دخمل طلا»، هست که ساعت هشت و پنجاه دقیقۀ صبح روز چهارشنبه بیست و ششم آذرماه نود و سه، برگ زرین دیگری بر بیمارستان سجاد افزود...

امــکانات
  • آخرين نظرات
    نويسندگان
  • ۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اندوه» ثبت شده است

    دیگر نیست ...

    قلب

    شده هرگز!
    دلت
    مال ِکسی باشد 
    که
    دیگر نیست؟

         نگاهت
         سخت
         دنبال ِکسی باشد
         که
         دیگر نیست؟!

    ...حق خود می دانم

    اندوه

    اندوه را حق خود می دانم

    نه حق یتیمی که از تازیانه های نگاه کودکانه کودکان زخم خورده است...

    نه حق مادری که در کنج سرای سراسر بغض سالمندان به یاد لای لای های پای گاهواره من! زمزمه می کند...

    نه حق پدری که در غروب دلگرفته پاییز روی نشان دادن دستهای خالی از شادیش را به کودکان منتظرش ندارد...

    نه حق جوانی که جوانیش را در مسیر تند باد راهوارهای آهنین بالانشینان بر باد می بیند...

    نه حق کودکی که فال زندگی خویش را در فروش چند فال گردو جستجو می کند...

    نه حق رنجدیده ای که بر تخت مریضخانه فکر فروش خانه و بیخانمانی عزیزانش رنجیده ترش کرده است...

    نه حق زخم خورده ای که نه می دانست دلیل زخمش را و نه باور داشت سرخی زخمش را...

    اندوه را حق خود می دانم...

    که می بینم این همه را

    و باز خود را انسان! می نامم...