تم کده

پرشین هاست

داینامیک اس ام اس

سخن کوتاه :: سخن شیرین

سخن شیرین

مطالب خواندنی

سخن شیرین

مطالب خواندنی

در آغاز جهان آبی نبود ... تو در آن نگریستی ، و آسمان، ابرش را بارانید و دریا، طوفانش آرامید ... چشمانت را از من مگیر ... تا اندوهم را بگریم
سخن شیرین

من «ایلیا» ملقب به «ایلی بلا» هستم.
ساعت 8:30 صبح روز پنجشنبه سی ام تیرماه سال 1390، بیمارستان سجاد تهران را با قدوم خودم منور کردم...
مثل شیر قوی هستم،
شیر دوست دارم،
دستامم زیر شیر میشورم...
اسم آبجیم هم «وانیا» ملقب به «دخمل طلا»، هست که ساعت هشت و پنجاه دقیقۀ صبح روز چهارشنبه بیست و ششم آذرماه نود و سه، برگ زرین دیگری بر بیمارستان سجاد افزود...

امــکانات
  • آخرين نظرات
    نويسندگان
  • ﻣﻦ ﺍﺯ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻼﻏﯽ ﮐﻪ ﺭﻓﺖ ، ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥِ ﺑﺎغمان ﺗﺒﺮﺳﺖ

     

    برگ ها زمانی میریزند که فکر میکنن طلا شدن، پس هیچ وقت مغرور نشو

     

    هیچکس با سگ‌های وحشی بازی نمی‌کند ، اما سگ‌های آرام را همه با لگد می‌زنند ، گویی اینها باید تاوان آن وحشی‌ها را بدهند

     

    کافیست جای زخمت را بلد باشند

    آنگاه از اعلاترین نمک ها برایت مرهم می سازند ، همان هایی که از جان برایشان مایه می گذاشتی !

     

    اگر دیدی سرابی ، وانمود کن که سیرابی....مگذار سراب به دروغش افتخار کند....

     

    تولد انسان همانند روشن شدن کبریتی است و مرگش خاموشی آن ! بنگر در این فاصله چه کردی، گرما بخشیدی ؟یا سوزاندی . . . ؟

     

    ﺁﺩﻣﺎ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩﻥ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ؛ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺗﻮﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﻢ ﺑﺎﺯﯾﺸﺎﻥ ﺑﺎﺷﯽ ﯾﺎ ﺍﺳﺒﺎﺏ ﺑﺎﺯﯾﺸﺎﻥ !

     

    . ﻗﻄﺎﺭﯼ ﺳﻮﯼ "ﺧـــــــــﺪﺍ" ﻣﯿﺮﻓﺖ،ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺳﻮﺍﺭ ﺷﺪﻧﺪ....ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪند ﻫﻤﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺷﺪند...ﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﻪ ﻣﻘﺼﺪ ، "ﺧـــــــــــﺪﺍ"ﺑﻮﺩ ﻧﻪ ﺑﻬﺸﺖ..

     

    ﻓﺮﻕ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻭ ﺳﮓ ﺩﺭ ﺁﻧﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺳﮕﯽ ﻏﺬﺍ ﺑﺪﻫﯽ ﻫﺮﮔﺰ ﺗﻮ ﺭﺍ ﮔﺎﺯ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﮔﺮﻓﺖ.

     

    همانطور که دیگر شلوار پاره نشانه فقر نیست ، سکوت هم نشانه ی رضایت نیست. .

     

    منتظر هیچ دستی در هیچ جای این دنیا نباش …

    اشکهایت را با دستهای خودت پاک کن ؛ همه رهگذرند !

     

    نقش درخت خشک را بازی میکنم ...نمیدانم چشم انتظار بهار باشم یاهیزم شکن

     

    خدایا :میشه ورقمو پس بدم ....میدونم وقت امتحان تموم نشده ...ولی خسته شدم....

     

    به خدا بگوئید :من ترک تحصیل کرده ام دیگر امتحان نگیرد ....

     

    سکه ها همیشه صدا دارنداما اسکناس ها بی صدا ؛ پس هنگامی که ارزش و مقام شما بالا میرودبیشتر آرام و بی صدا باشید . . .

     

    ﺍﺯ ﺗﺼﺎﺩﻑ ﺟﺎﻥ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺵ ﺭﺍ ﻣﺪﯾﻮﻥ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﺪﻝ ﺑﺎﻻﯾﺶ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺧﺪﺍ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯿﺰﺩ...

     

    چقدر احمقانه هست !!!!

    از یک قهوه تلخ انتظار فال شیرین داشتن.

     

    ﺯﻧﺪﻩ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﻓﺮﯾﺎﺩﺵ ﺭﺳﯿﺪ

    ﻭﺭﻧﻪ ﺑﺮ ﺳﻨﮓ ﻣﺰﺍﺭﺵ ﺁﺏ ﭘﺎﺷﯿﺪﻥ ﭼﻪ ﺳﻮﺩ.

     

    ﺯﻧﺪﮔﯽ ﭘﺎﻧﺘﻮﻣﯿﻢ ﺍﺳﺖ , ﺣﺮﻑ ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﯿﺎﻭﺭﯼ ﺑﺎﺧﺘﯽ !

     

    رسیده ام به حس برگی که میداند باد از هر طرف بیاید سرانجامش افتادن است !

     

    حالافهمیدم چرا پشت سر مرده ها آب نمی ریزند …چون این دنیا ارزش برگشتن ندارد … !

     

    چه فرق میکند در سیرک یا در خانه ؟!

    خنده ات که تلخ باشد،...

    دلت کــه خون باشد،....

    تو هم دلقکی..!!!!

     

    زندگی تاس خوب آوردن نیست ، تاس بد را خوب بازی کردن است !

     

    روزی گرگی را میدریدند....

    همان سگ هایی که روزی از زوزه اش میدویدند...

     

    ای قطار، راهت را بگیر و برو!

    دیگر نه کوه توان ریزش دارد و نه ریزعلی پیراهن اضافه

    دیگر هیچ چیز مثل سابق نیست....

     

    بیچاره عروسک ، دلش میخواست زارزار بگرید، اما خنده را بر لبانش دوخته بودند!

     

    کارگر خسته ای سکه ای از جیب کت کهنه اش درآورد تا صدقه دهد، ناگهان جمله ای روی صندوق را دید و منصرف شد، "صدقه عمر را زیاد می کند".

     

    ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ!!!

    ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺭﻭﻍ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ، ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻗﺴﻢ ﻣﯿﺨﻮﺭﯾﻢ، ﻭ ﺑﻪ ﺣﺮﻑ ﺭﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯿﺮﺳﯿﻢ، ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺟﺎﻥ ﺗﻮ

     

    جسدم را در دور دستها خاک کنید...! مبادا مرده ای بی کسی ام را به رخم بکشد...!

     

    کودکی که می داند گریه های مادرش ، تن فروشی های خواهرش و دست های پینه بسته

    پدرش همه از بی پولی است ،چگونه در مدرسه بنویسد علم بهتر از ثروت است ؟!

     

    رفاقت مثل آدم برفی می مونه ، درست کردنش راحته اما نگه داشتنش سخته

     

    ساعت ها را بگذارید بخوابند ، بیهوده زیستن که نیازی به شمردن نیست

     

    خدایا دست هایم را زیر چانه ام زده ام...مات و مبهوت نگاهت میکنم...طلبکارنیستم نه ! فقط مشتاقم بدانم ته این قصه با من چه میکنی؟!

     

    آنقدر آرزوهام را بگور بردم که دیگه جای واسه جسدم نیست

     

    ﺍﮔﺮ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﻣﺪﺍﺩﯼ ﺑﺎﺷﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺭﺍ ﺑﻨﻮﯾﺴﺪ ، ﭘﺲ ﺣﺪﺍﻗﻞ ﺳﻌﯽ ﮐﻦ ﭘﺎﮎ ﮐﻨﯽ ﺑﺎﺷﯽ ﮐﻪ ﻏﻢ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﭘﺎﮎ ﮐﻨﺪ !

     

    ﻭﻗﺘﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺻﺪ ﺩﻟﯿﻞ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ، ﺷﻤﺎ ﻫﺰﺍﺭ ﺩﻟﯿﻞ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻨﺪﯾﺪﻥ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﯿﺪ

     

    ﻣﻦ ﮐﻔﺶ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﻣﺪﺍﻡ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ، ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺭﻭﺯﯼ

    آدم چهارشانه ای بود ولی حتی یک تار مو نداشت.

     

    بعضی ها خیاط نیستند ، اما خوب وصله هایی به آدم می چسبانند.

      

     در فوتبال هیچکس کاری از دستش بر نمی آید ، بجز دروازه بان !

      

    زیباترین و بهترین ساعت دنیا ، ساعتی بود که دیدمت.

      

     خواستم شهامت بخرم ولی از قیمتش ترسیدم !

      

     همه چیز دست به دست هم داد تا من و او نتوانیم دست در دست هم بگذاریم

     

     سکوت ، حاضر جوابی بی پاسخ است !

      

     بعضی ها فکرشان به جایی نمی رسد و بعضی ها خودشان !

      

     همه انسان ها شاعرند ، چرا که روزی غزل خداحافظی را می خوانند.

     

     دیروز چک برگشتی است ، فردا چک وعده دار ولی امروز نقد نقد است !

      

     با آنکه شغلش حسابدار بود ولی نتوانست آن دنیا حساب پس بدهد !

      

     نوازنده ها برای همه می زنند اما پشت سر کسی خیر.

      

     برای اینکه حرف های بودار نزند ، قبلش مسواک میزد !

      

    برای تقویت چشمش ، عینکش را با آب هویج تمیز میکرد !

      

     بادکنک یک سوزن به خودش زد ولی فرصت نکرد جوالدوز به دیگران بزند.

      

     سعدی کجایی ؟ بنی آدم ابزار یکدیگرند.

    در زمستان وقتی تصویر درخت در آب افتاد آنقدر ماهی گلرنگ روی شاخه هایش نشست که مثل درخت بهاری غرق شکوفه شد

     

    بمیرید ، تا در مصرف زندگی صرفه جویی کنید .

     

    تصمیم داشت با چند گل به خواستگاری دختر داور فوتبال برود.

     

    نقطه ، پایانی است بر تمامی مفاهیم زیبای یک جمله .

     

    عاشق سکوتی هستم که از فریاد تقاضای پناهندگی میکند.

     

    گل نیلوفر به علت علاقه زیادش به کاکتوس خودش را دور سیم خاردار پیچاند.

     

    در خوش نویسی ایرانی ، خط فقر بیش از خطوط زیبای دیگر دلبری می کند .

     

    عاشق پرنده ای هستم که آزادیش را با آب و دانه معاوضه نمی کند.

     

    گریه تمام شادی چشمانم را ربود .

     

    عمر هزار پا، کفاف بستن بند کفشهایش را نمیدهد.

     

    کنسرو ماهی ، همان گردهمایی ماهی هاست .

     

    وقتی از کارخانه بازنشسته شد، در کار خانه با همسرش شریک شد.

     

    پرنده ی محبوس تا پرواز ، بیش از یک قفس فاصله نداشت .

     

    با عشق زمان فراموش می‌شود، شاید با زمان هم عشق فراموش شود!

     

    برای آنکه حرف های سنگین بزند ، همیشه با ترازو آنها را وزن می کند .

     

    خجالت می‌کشید در انظار ظاهر شود چون دل و دماغ نداشت.

     

    این من نیستم که قانون را ندیده می گیرم ، بلکه این قانون است که مرا نادیده می انگارد .

    ازدواج بد وجود ندارد، این زن و شوهرها هستند که بد می شوند.

     

    آغاز هر سلام، پایان خداحافظی است.

     

    همیشه برای دوربین ها

     لبخند می زنی

     دریغا من

     که نزدیک بین ام!

     

    برای اینکه صدای شکستن دلش شنیده نشود با صدای بلند می خندد

     

    زندگی خیلی کوتاه است، ولی آنقدر بلند هست که آن را تباه نکنیم.

     

    قلم کم حرف، عمرش طولانی است.

     

     بعضی‌ها عددی نیستند؛ ما آن‌ها را به توان رسانده‌ایم.

     

     گورستان ، کمپ ترک اعتیاد زندگیست !

     

    اغلب از بی وقتی شکایت می کرد ولی مشکل اصلی او بی هدفی بود.

     

    با دیدن قبض آب، برق از سرش پرید.

     

    چشم گذاشتم تا بیایی ، رفتی کله پزی دیگر !

     

    بعضی از خیابان ها دو طرفه اند و بعضی یک طرفه اما خیابان بی طرف نداریم.

     

     حتی موهایم هم می‌دانند که پایان شب سیه سپید است.

     

    گاهی اوقات «کلیه» امورم درد می کند.

     

    آن‌قدر در خودم فرورفتم که سر از قوزک پایم درآوردم.

     

    معلم شیمی عصبانی شد ، برخورد فیزیکی کرد !

     

    اگر حرف مفت را می خریدند خیلی ها میلیاردر بودند.

     

    در رقابت عقربه های ساعت با یکدیگر همیشه بازنده چشم من است

     

    ماهی ، هیچگاه برای تعطیلات به کنار دریا نمیرود

    نیش هیچ عقربی کشنده تر از عقربه های ساعت نیست

     

    زندان پارک شد ، دلم گرفت از «دار» و درختش.

     

    مواظب باشید! کاسه چه کنم چه کنم، شاید همان کاسه زیر نیم کاسه باشد.

     

    وقتی عکس گل محمدی در آب افتاد، ماهی‌ها صلوات فرستادند.

     

    باربر تنها کسی است که پشتش هم سنگ می آورد.

     

    اگر بخواهم پرنده را محبوس کنم، قفسی به بزرگی آسمان می‌سازم.

     

    آن‌ها که دنبال «شر» می‌گردند، «خیر»شان به کسی نمی‌رسد.

     

    معتاد تابلو  بود ، اما رنگی به رو نداشت.

     

    به یاد ندارم نابینائی به من تنه زده باشد.

     

    آدم تنها کسی بود که مثل آدم زندگی کرد.

     

    وقتی نمکدان را می‌بینم دلم شور می‌زند.

     

    وقتی هوای آزاد کم شد، برای پرنده‌ها هم نوبت پرواز گذاشتند.

     

    نام همه ی دختران مرد فقیر ، آرزو بود.

     

    زندگی بدون آب از گلوی ماهی پایین نمی‌رود.

     

    سایه‎ام بدون اجازه‎ام ، ‎آب ‎نمی ‎خورد.

     

    شاید سکوت، فریادی باشد که تارهای صوتی خود را از دست داده است.

     

    مشکل اشتغال با بی کاری حل می شود.

     

    دلاک ، پاک ترین نان را از چرک ترین تن بدست می آورد.

     

    فوّاره و قوه جاذبه از سربه سر گذاشتن هم سیر نمی‌شوند.

     

    گربه هم برای تکه ای گوشت ، سگ دو می زند.

    من دستم بنده، پنج دقیقه احترام خودتو نگه دار! 

    فامیل دور!

    یه وقتایی حسش نیست غصه بخوری، غصه رسما تورو می‌خوره! 

    فامیل دور!

    بیشترین شکست هایی که تو زندگیم خوردم بخاطر دروغهایی بود که باید میگفتم و نگفتم! 

    فامیل دور!

    شانس یکبار در خونه آدم رو میزنه،بدشانسی دستش رو از رو زنگ بر نمیداره،بدبختی هم که کلا کلید داره ! 

    فامیل دور!

    وقتی توی یک رابطه دچار احساسات شدید شدی، بدون خودت نیستی، خر درونته! 

    فامیل دور!

    انقدر الکی خندیدم که وقتی ناراحتم کسی جدیم نمیگیره!

    فامیل دور!

    آقای مجری ما بی تربیت نیستیم، تربیت داریم منتها صلاح نمیدونیم ازش استفاده کنیم! 

    فامیل دور!

    بعضی ها اینقدر قشنگ دروغ میگن، آدم حیفش میاد باور نکنه! 

    فامیل دور!

     بطور مشکوکی داره بهم خوش میگذره، فکر کنم دارم میمیرم! 

    فامیل دور!

     یه عده آدم هستن که میفهمن که نفهمن اما نمیفهمن که میفهمیم نفهمن! 

    فامیل دور!

     باور کنید بعضی وقتها “باشه مرسی ” یعنی خفه شو! 

    فامیل دور!

    من نظرمو به کسی تحمیل نمیکنم، اما کسی که نظرش با من مخالف است خر است، تمام شد رفت!

    فامیل دور!

     

    کسی که به دنبال انتقام گرفتن است، زخم هایش را تازه نگه می دارد.

    فرانسیس بیکن

     

    با مشت گره کرده نمی توان با کسی دست داد و دوست شد.

    ایندرا گاندی

     

    پرسیدند بهشت را می خواهی یا دوست را؟!

    گفتم: جهنم است، بهشتی که در آن دوست نباشد.

     

    ارزش هر کس، برابر است با ارزش آن چیزی که برایش ارزش قائل است.

    حضرت علی علیه السلام

     

    در میخانه ببستند،

    خدایا مپسند که در خانه تزویر و ریا بگشایند.

    حافظ

     

    خدایا ما را ببخش که، در کار خوب یا جا زدیم یا جار زدیم.

     

    کسی که هیچ کاری نمی کند، هیچ اشتباهی نمی کند

    و کسی که هیچ اشتباهی نمی کند، هیچ چیز یاد نمی گیرد.

     

    کسی شایسته آزادی است که بر هوس های خود مسلط شود.

    گوته

     

    دنیا مثل دوربین عکاسیه، لبخند بزن عزیزم.

     

    پرسیدند آزادی مهم است یا رفاه؟ گفتم: اگر آزادی نباشد نمی توانم بگویم نانم را چه کسی دزدید.

     

    اگر می خواهی بدانی که چقدر ثروتمند هستی به این فکر کن که اگر همه اموالت را از دست بدهی چه چیزی برایت باقی می ماند.

     

    باران نعمت ها و موهبت های الهی همیشه در حال باریدن است. ظرف دلت را دریایی کن تا باران بیشتری نصیبت شود. تا همیشه بمانی.

     

    ساده بگویم، اگر می خواهی بدانی که خدا چقدر دوستت دارد. ببین تو چقدر دوستش داری و چقدر برایش وقت داری و گفتگو و خلوت می کنی به حرف هایش گوش می دهی و به خواسته هایش عمل می کنی؟

     

    زندگی مسأله است حل باید کرد، راه است طی باید کرد، دراز مدت است صبر باید کرد. تفریح است بازی باید کرد. باغبانی است عشق باید کرد. تعهد است عمل باید کرد. راز است کشف باید کرد.

     

    مراقب افکارت باش که تبدیل به گفتارت می شود. مراقب گفتارت باش که رفتارت را تعیین می کند. مراقب رفتارت باش که عادتت می شود. مراقب عادتت باش که تبدیل به شخصیت تو می شود. و شخصیت تو سرنوشتت را ترسیم می کند.

    حضرت علی علیه السلام

     

    همنشین تو از تو ،‌بِه باید

     تا عقل و دینت بیفزاید...

     

    کسی که شایسته ستایش است محتاج ستایش نیست و کسی که شایسته ستایش نیست محتاج ستایش است.

     

    مباد گل ،‌تو را از گلکار غافل کند.

     

    باز شدن هر آموزشگاه = بسته شدن یک بازداشتگاه

    ویکتور هوگو

     

     حسادت تو علیه کسی، نشانه برتری او بر توست .

     

    چاپلوسی در سه جا لازم و عبادت است: در برابر خدا، والدین و در برابر محرومان و ستمدیدگان.

    حضرت علی (علیه السلام) 

    اگر عشق عشق باشد،

    زمان حرف احمقانه ای است... 

    در عشق ، یک و یک می شود یک

    ژان پل سارتر 

    اینجــا " زمین " اســــت !

    بدبختــــی را " مستنـد " می کننــــد ،

    خوشبختــــی را " سریــال "

    و از جدایــی هــــا " فیلم سینمایـی" می سازنــــد !!!

     

    از هرطرف که در خود مینگرم

    تو

    آغاز میشوی...

     

    مى گویند "عشق " آن است که به او "نرسى"

    و من مى دانم چرا....

    زیرا در روزگار من،کسى نیست زنانه عاشق شود

    و مردانه بایستد !

     

    درد داره وقتی ساعت ها میشینی

    به حرفایی که هیچ وقت قرار نیست بگی فکر میکنی...

     

    زندگی را بی بهانه میخواستم

    ولی غافل از اینکه داشتن تو

    قشنگترین بهانه ام شد

     

    کار سختی‌ستْ ،

    دوست نداشتنِ " تــــــــــو "

    باید برای خودم

    کار دیگری دست و پا کنم!

     

    آزادی باجی به مردم نیست !  

    چرا که مال و داشته آنهاست

     ارد بزرگ


     

    آزادی تلاش خردمندانۀ آدمی در جستجوی علت حادثه هاست

    هربرت مارکوزه


     

    هرگز کسی که استعداد خوبی در تایپ کردن دارد

    پروفسور  نخواهد شد!!!

    لوسی اسمیت


     

    زندگی آنقدر کوتاه است که بعضی ها فقط میرسند

    کارهای ضروری خود راانجام دهند!

    فرد هند فاین


    در پشت هیچ در بسته ای ننشینید  تا روزی باز شود .

    راه کار دیگری جستجو کنید  و اگر نیافتید همان در را بشکنید

    ارد بزرگ


     

    اگر می خواهی بزرگ شوی ،

     از کردار نیک دیگران فراوان یاد کن

    ارد بزرگ


     

    پیروزی آن نیست که هرگز زمین نخوری،

     آنست که بعد از هر زمین خوردنی برخیزی

    مهاتما گاندی


     

    مردم اشتباهات زندگی خود را روی هم می ریزند

    و از آنها غولی بوجود می آورند که نامش تقدیر است . . .

    جان اولیور هاینز


     

    اگر از کسی متنفری ، از قسمتی از خودت در او متنفری

    چیزی که از ما نیست نمی‌تواند افکار ما را مغشوش کند . . .

    هرمان‌ هسه


     

    آدم های بزرگ قامتشان بلند تر نیست

    خانه شان بزرگ تر نیست

    ثروتشان بیشتر نیست

    آنها قلبی وسیع و نگاهی مرتفع دارند . . .

     

    لازمه قدر دانی از داشته هایتان

    گاهی از دست دادن آنها است . . .

     

    وقتی قدرت انتقام را داری

     “گذشت” بالاترین درجه عقل توست  

    و “انتقام” اولین نشانه ضعفت . . .

     

    مردن چیزی نیست ،

    این زندگی نکردن است که وحشتناک است . .  

    ویکتور هوگو


     

    انسان بیشتر از پول به اعتبار نیاز دارد . . .

     

    یک قاصدک کوچک صلح هم اگر باشید

    ماموریتتان ارزشمدنتر از یک سفیر کبیر جنگ است . . .

     

    بدانید وقتی خداوند به شما اجازه دعا داده است

    پس اجابت آن را هم بر عهده گرفته است

    امام علی(ع)


     

    کسانی که از روی گذشته تان شما را قضاوت می کنند ،

    به آینده تان تعلق ندارند . . .

     

    تقریبا همه ی مردم

    بخشی از عمرشان را در تلاش برای نشان دادن

    ویژگی هایی که ندارند ، تلف می کنند . . .

     

    آنگاه که نمادی از امید در فنجان قهوه ات نمی بینی

    و در طالعت نیز خبری از معجزه نیست

    بدان که خداوند همه چیز را به خودت سپرده تا بهترین ها را بسازی . . .

     

    بیشتر مردم منتظر فرا رسیدن سال نو هستند

    تا دوباره به عادت های کهنه مشغول شوند .

    پائولو کوئلیو


     

    بخشودن کسی که به تو بدی کرده

    تغییر گذشته نیست ، تغییر آینده است

    گاندی


     

    در جهان تنها دو گروه از مردم هستند که هرگز تغییر نمی‌یابند :

    برترین خردمندان و پست‌ترین بی‌خردان !

    ارنست همینگوی


     

    ما همیشه

    یا جای درست بودیم در زمان غلط

    یا جای غلط بودیم در زمان درست

    و همیشه ، همینگونه همدیگر را از دست داده ایم . . .

    مون پالاس پل استر


     

    ﺩﺷﻤﻨﯽ ﮐﻪ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﮐﯿﻨﻪ ﻭﺭﺯﯼ ﮐﻨﺪ ﺭﺍ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯿﺪﻫﻢ

    ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﺨﻔﯿﺎﻧﻪ ﺗﺤﻘﯿﺮﻡ ﮐﻨﺪ . . .

     

    قدرت ، جاذبه مرد و جاذبه ، قدرت زن است !

     

    ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﻫﯿد در بهترین حالت ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﺍﺩﻩﺍﯾﺪ

    ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺯﻥ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﻫﯿﺪ

    ﺑﻪ ﯾﮏ ﻧﺴﻞ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﺍﺩﻩﺍید . . .

    بریگم یانگ


     

    انسان تا وقتی فکر میکند نارس است ، به رشد و کمال خود ادامه می‌دهد

    و به محض آنکه گمان کرد رسیده شده است دچار آفت می‌شود . . .

     

    شادی را ” تقسیم” خوبی را “تفهیم” و عشق را “تقدیم” کن . . .

     

    نه آن باش که از تو سیر شوند

    نه آن باش که بر تو شیر شوند . . .

    چیزی که سرنوشت انسان را می سازد

    “استعدادهایش” نیست

    “انتخابهایش” است . . .

     

    خوابیدن با علم و یقین به مراتب بهتر از عبادت با شک و تردید است . . .

    حضرت علی (ع)


     

    حسرت واقعی را آن روزی میخوری

    که میبینى به اندازه سن و سالت زندگى نکرده ای . . .

     

    یک گرم عمل از یک تن نظریه با ارزش است . . .

    فردیش انگلس


     

    زندگی ، اتفاقِ نادریست که برای بعضی از زنده ها می افتد . . .

     

    قهر که می کنید مراقب فاصله ها باشید

    بعضی ها همین حوالی منتظر جای خالی برای نشستن می‌گردند . . .

     

    پسرم می‌پرسد :

    چرا باید ریاضی بخوانم ؟

    دلم می‌خواهد بگویم لازم نیست

    بی‌ خواندن هم خواهی دانسـت دو تکه نان

    بیش از یک تکه است . . .

    برتوت برشت


     

    چایت را تلخ نخور

    یکبار صدایم کن تمام قندهای دلم را برایت آب میکنم . . .

     

    تو که باشی بس است

    مگر من جز “نفس” چه میخواهم !؟

     

    مثل قالی نیمه تمام … به دارم کشیده‌ای

    یا ببافم … یا بشکافم …

    اول و آخر که به پای تو می افتم . . .

     

    با کسی باش که “تو” را بخواهد

    نه کسی که تو را “هم” بخواهد . . .

     

    صدایت نیست

    تصویرت هم همینطور!

    اما مهرت آنتن میدهد ! اندازه آسمان . . .

     

    تمام درد “من” از این است که

    می دانم برای داشتن توست که به زمین آمده ام

    و همین “تو” که

    می دانم برای نبودن با من به زمین آمده ای . . .

     

    بگذار دیگران به صفحه هایی که نوشته اند، افتخار کنند.

    افتخارِ من صفحه هایی ست که خوانده ام.

    خورخه لوییس بورخس


    در روزگاری که خنده ی مردم از زمین خوردن توست،

    پس برخیز تا چنین مردمی بگریند ...

     

    همیشه در زندگیت جوری زندگی کن که

    "ای کاش"

    تکیه کلام پیریت نشود

     

    اگر حق با شماست، خشمگین شدن نیازی نیست

    و اگر حق با شما نیست، هیـچ حقی برای عصبانی بودن ندارید ...

     

    زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور

    و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان...

     

    گاه در زندگی، موقعیت هایی پیش میآید که انسان

    باید تاوان دعاهای مستجاب شده خود را بپــردازد!

     

    مادامی که تلخی زندگی دیگران را شیرین می کنی،

    بدان که زندگی می کنی ...

     

     گاهی آنقدر دلم از زندگی سیر می شود که می خواهم تا سقف آسمان پرواز کنم و رویش دراز بکشم آرام و آسوده...

                    مثل ماهی حوضمان که چند روزی استکه روی آب شناور است ...

     

    تاریخ تولدت مهم نیست ، تاریخ تبلورت مهم است

    اهل کجا بودنت مهم نیست ، اهل و بجا بودنت مهم است

    منطقه زندگیت مهم نیست ، منطق زندگیت مهم است

           و گذشته زندگیت مهم نیست ، امروزت مهمه که چه

                                                                              گذشته ای را برای فردات می سازی

     

    کوچه های قدیمی را باریک می ساختند تا آدمها موقع عبور از کنار هم  به هم نزدیک تر شوند

                           .....اکنون چقدر آواره ایم در این همه اتوبان پهن...

     

    مرا ببخش اگر به تو پیله میکنم ، قدری طاقت بیاوری پروانه می شوم و میروم!

    آزارم می دهد دیدن آن منظره ای که مادری کودکش را سیلی میزند...

                             ولی کودک باز هم دامان مادرش را رها نمی کند...

    کجاست آن قاضی  تا حکم کند که سرچشمه محبت مادر است یا کودک ؟

     

    تمام مزرعه کافر صدایش می کردند...

     گل آفتابگردانی را که

                                عاشق باران شده بود!

     

    هیچ شباهتی با یوسف پیامبر ندارم : نه پیامبرم ، نه زیبایم ،نه عزیزم ، و نه چشم به راهی دارم ....

    فقط در چاه افتاده ام...

     

    چشم هایم را به بیمارستان میبرم ، نمیدانم چه مرگشان شده ؟

                                           هر شب جایشان را خیس می کنند...

     

    خدایا ما را ببخش که در کار خیر یا "جا" زدیم یا "جار"

     

    لحظه هایی هست که دلم برایت تنگ می شود

    من اسم این لحظه را همیشه گذاشته ام

     

    دستهای کوچک پسرک دعا فروش به زور به شیشه های ماشین حاجی می رسد...

         ...و حاجی بی اعتنا تسبیح دانه درشتش را می گرداند و برای فرج آقا دعا می کند...!

     

    قند خون مادر بالاست... ولی دلش همیشه شور می زند برای ما!

     

    انسانهای بزرگ دو دل دارند: دلی که درد می کشد و پنهان است و دلی که می خندد و آشکار است

     

    همسایه از گرسنی مرد، بستگانش در عزایش گوسفندها سربریدند!

     

    گنجشک می خندید به دانه هایی که بی هیچ منتی برایش می پاشیدم!

    من می گریستم به اینکه حتی او هم محبت مرا از سادگیم می پندارد...

     

    پیرمرد همسایه آلزایمر دارد، دیروز زیادی شلوغش کرده بودند...

                   او فقط فراموش کرده بود از خواب بیدار شود

    حسین پناهی

     

    دنیا را بغل گرفتیم، گفتند امن است...هیچ کاری با ما ندارد

              خوابمان برد... بیدار شدیم ... دیدیم آبستن تمام دردهایش شده ایم!

    حسین پناهی


     

    اینجا در دنیای من، گرگها هم افسردگی مفرط گرفته اند

              دیگر گوسفند نمی درند... به نی چوپان دل می سپارند و گریه می کنند!

    حسین پناهی 

    اشک سه حرف ندارد!... اشک خیلی حرف دارد!

    حسین پناهی 

    می خواهم برگردم به روزهای کودکی...آن زمانها که:

              پدر تنها قهرمان بود

              عشق تنها در آغوش مادر خلاصه می شد

              بالاترین نقطۀ زمین، شانه های پدر بود

              بدترین دشمنانم، خواهر و برادرهای خودم بودند

              تنها دردم، زانوهای زخمی ام بودند

              تنها چیزی که می شکست، اسباب بازیهایم بود

              و معنای خداحافظ، تا فردا بود...

    حسین پناهی 

    این روزها به جای " شرافت" از انسانها فقط " شر" و " آفت" می بینی!

    حسین پناهی 

    راستی! دورغ گفتن را نیز، خوب یاد گرفته ام...

              حال من خوب است ... خوب خوب

    حسین پناهی 

    می دونی بهشت کجاست؟

              یه فضای چند وجب در چند وجب بین بازوهای کسی که دوستش داری...

    حسین پناهی 

    وقتی کسی اندازه ات نیست، دست به اندازۀ خودت نزن!

    حسین پناهی 

    این روزه " بی" در دنیای من غوغا می کند...

              بی کس، بی مار، بی زار، بی چاره، بی تاب، بی دار، بی یار، بی دل، بی ریخت، بی صدا،

              بی جان، بی نوا، بی حس، بی عقل، بی خبر، بی نشان، بی بال، بی وفا، بی کلام، بی جواب،

              بی شمار، بی نفس، بی هوا، بی خود، بی داد، بی روح، بی هدف، بی راه، بی همزبان،

              بی تو...بی تو...بی تو...

    حسین پناهی 

    ماندن به پای کسی که دوستش داری قشنگ ترین اسارت زندگی است

    حسین پناهی 

    می کوشم غمهایم را غرق کنم اما...بی شرفها یاد گرفته اند شنا کنند!

    حسین پناهی 

    می دانی؟      یک وقت هایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسی " تعطیل است" و بچسبانی پشت شیشۀ افکارت

                        باید به خودت استراحت بدهی...دراز بکشی... دستهایت را زیر سرت بگذاری... و ... به آسمان خیره شوی

                        و بی خیال سوت بزنی، در دلت بخندی به تمام افکاری که پشت شیشۀ ذهنت صف کشیده اند...

                        آنوقت با خودت بگویی:" بگذار منتطر بمانند!!!"

    حسین پناهی 

    مگه اشک چقدر وزن داره؟؟؟ که با جاری شدنش اینقدر سبک می شویم؟!

    حسین پناهی 

    من اگه خدا بودم یه بار دیگه تموم بنده هایم را می شمردم

              ببینم که یه وقت یکیشون تنها نمونده باشه!

             و هوای دو نفره ها رو آنقدر به رخ تک نفره ها نمی کشیدم!

    حسین پناهی 

    بنده ای خدا را گفت:" اگر سرنوشت مرا تو نوشته ای، پس دعا برای چیست؟"

    خدا گفت:" شاید نوشته باشم هرچه دعا کند..."

     

    آری آغاز دوست داشتن است...                   

                             گرچه پایان راه ناپیداست

                                              من دگر به پایان نیاندیشم

                                                                که همین دوست داشتن زیباست...

     

    اگر تنهاترین تنهایان شوم               باز هم خدا هست!

                                                               او جانشین تمام نداشتنهای من است

     

    پرواز را به خاطر بسپار

                                                   پرنده مردنی است...

     

    زندگی همیشه در جریانه...

    ولی مشکل اینجاست که ما را در جریان نمیذاره !

     

    درخت دلتنگ تبر شد !

    وقتی پرندگان سیمهای برق را به شاخه هایش ترجیح دادند ...

     

    پستۀ خندان تا خندید خورده شد !

    پستۀ لال اما سکوتش دندان شکن بود !

     

    بچه که بودیم از تکلیف می ترسیدیم... بزرگ که شدیم از بلاتکلیفی !

     

    گاهی سکوت علامت رضایت نیست!

    شاید کسی دارد خفه می شود

    پشت سنگینی یک درد...                  

     

    همیشه خودت را نقد کن

    تا دیگران تو را به نسیه نفروشند!

     

    چه فاجعه ای است که باطل به دستی عقل را شمشیر می کند و به دسی شرع را سپر !

     

    بر سه چیز تکیه نکن:

                                غرور، دروغ و عشق ...

    آدم با غرور می تازد، با دروغ می بازد و با عشق می میرد ...

     

    عمری گداختن از غم نبودن کسی که تا بود از غم نبودن تو می گداخت !

     

    اگر جای مناسبی باشی

                                                حتی اگر گاو هم  باشی

    کسانی پیدا می شوند که پرستشت کنند!

     

    خیلی ها طواف نمیکنند...

    فقط خدا را دور می زنند!

     

     آنانکه نمی توانند خود را اداره کنند، ناچار از اطاعت دیگرانند.

     

    کبوتر با کلاغ معاشرت کرد...

                        پرهایش سفید ماند، اما قلبش سیاه شد!

     

    سالها را نشمار، خاطرات را بشمار.

     

    و بدان آنان که آفتاب را به زندگی دیگران ارزانی می دارند، نمی توا نند خود از آن بی بهره باشند .

     

    سنگین ترین بار در سفر کیف خالی است.

     

    معجزه ها رخ می داد،اگر جوانان می دانستند و پیران می توانستند.

     

    زندگی را طی کن و آنگاه که بر بلندترین قله هایش رسیدی ...

                      ...  لبخند خود را نثار تمام سنگریزه هایی کن که پایت را خراشیدند

     

     چهرۀ خود را به سمت خورشید بگردان،

    آنگاه تمام سایه ها پشت سر تو خواهند افتاد...

     

    آنچه با خشم آغاز می شود، با شرم به پایان می رسد...

     

    ترجیح می دهم حقیقتی مرا آزار دهد، تا اینکه دروغی آرامم کند...

    دکتر شریعتی

     

    دلگیرم از سرمایی که گاه چنان سخت می شود که پدر ژپتو، پینوکیو،...، عزیز ترینش را، در بخاری می سوزاند !

     

    همۀ عمر دیر رسیدیم ... !

     

    از ستاره های آسمان هم یکی می شود کوکب درخشان

    الباقی همه سو سو می زنند!

    نظرات (۰)

    هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی