تم کده

پرشین هاست

داینامیک اس ام اس

فانوسها را روشن کنید... :: سخن شیرین

سخن شیرین

مطالب خواندنی

سخن شیرین

مطالب خواندنی

در آغاز جهان آبی نبود ... تو در آن نگریستی ، و آسمان، ابرش را بارانید و دریا، طوفانش آرامید ... چشمانت را از من مگیر ... تا اندوهم را بگریم
سخن شیرین

من «ایلیا» ملقب به «ایلی بلا» هستم.
ساعت 8:30 صبح روز پنجشنبه سی ام تیرماه سال 1390، بیمارستان سجاد تهران را با قدوم خودم منور کردم...
مثل شیر قوی هستم،
شیر دوست دارم،
دستامم زیر شیر میشورم...
اسم آبجیم هم «وانیا» ملقب به «دخمل طلا»، هست که ساعت هشت و پنجاه دقیقۀ صبح روز چهارشنبه بیست و ششم آذرماه نود و سه، برگ زرین دیگری بر بیمارستان سجاد افزود...

امــکانات
  • آخرين نظرات
    نويسندگان
  • فانوسها را روشن کنید...

     بازآ بازآ هر آنچه هستی بازآ

    گر کافر و گبر و بت‌پرستی بازآ

    این درگه ما درگه نومیدی نیست
    صد بار اگر توبه شکستی بازآ

    عابدی، در کوه لبنان بد مقیم       در بن غاری، چو اصحاب الرقیم
    روی دل، از غیر حق برتافته

          گنج عزت را ز عزلت یافته

      روزها، می‌بود مشغول صیام      قرص نانی، می‌رسیدش وقت شام
    نصف آن شامش بدی، نصفی سحور      وز قناعت، داشت در دل صد سرور
    بر همین منوال، حالش می‌گذشت      نامدی زان کوه، هرگز سوی دشت
    از قضا، یک شب نیامد آن رغیف      شد ز جوع، آن پارسا زار و نحیف
    کرد مغرب را ادا، وآنگه عشاء      دل پر از وسواس، در فکر عشاء
    بس که بود از بهر قوتش اضطراب      نه عبادت کرد عابد، شب، نه خواب
    صبح چون شد، زان مقام دلپذیر      هر قوتی آمد آن عابد به زیر
    بود یک قریه، به قرب آن جبل      اهل آن قریه، همه گبر و دغل
    عابد آمد بر در گبری ستاد      گبر او را یک دو نان جو بداد
    بستد آن نان را و شکر او بگفت      وز وصول طعمه‌اش، خاطر شکفت
    کرد آهنگ مقام خود دلیر      تا کند افطار زان خبز شعیر
    در سرای گبر بد گرگین سگی      مانده از جوع، استخوانی و رگی
    پیش او، گر خط پرگاری کشی      شکل نان بیند، بمیرد از خوشی
    بر زبان گر بگذرد لفظ خبر      خبز پندار، رود هوشش ز سر
         کلب، در دنبال عابد بو گرفت      آمدش دنبال و رخت او گرفت
    زان دو نان، عابد یکی پیشش فکند      پس روان شد، تا نیابد زو گزند
    سگ بخورد آن نان، وز پی آمدش      تا مگر، بار دگر آزاردش
    عابد آن نان دگر، دادش روان      تا که از آزار او یابد امان
    کلب خورد آن نان و از دنبال مرد      شد روان و روی خود واپس نکرد
    همچو سایه، در پی او می‌دوید      عف عفی می‌کرد و رختش می‌درید
    گفت عابد چون بدید آن ماجرا:      من سگی چون تو ندیدم، بی‌حیا
    صاحبت، غیر دو نان جو نداد      وان دونان، خود بستدی، ای کج نهاد
    دیگرم، از پی دویدن بهر چیست؟      وین همه، رختم دریدن بهر چیست؟
    سگ، به نطق آمد که: ای صاحب کمال      بی‌حیا، من نیستم، چشمت بمال
    هست، از وقتی که بودم من صغیر      مسکنم، ویرانهٔ این گبر پیر
    گوسفندش را شبانی می‌کنم      خانه‌اش را پاسبانی می‌کنم
    گاه گاهی، نیم نانم می‌دهد      گاه، مشتی استخوانم می‌دهد
    گاه، غافل گردد از اطعام من      وز تغافل، تلخ گردد کام من
    بگذرد بسیار، بر من صبح و شام      لا اری خبزا ولا القی الطعام
    هفته هفته، بگذرد کاین ناتوان      نی ز نان یابد نشان، نی ز استخوان
    گاه هم باشد، که پیر پر محن      نان نیابد بهر خود، چه جای من
    چون که بر درگاه او پرورده‌ام      رو به درگاه دگر، ناورده‌ام
    هست کارم، بر در این پیر گبر      گاه شکر نعمت او، گاه صبر
    تا قمار عشق با او باختم      جز در او، من دری نشناختم
    گه به چوبم می‌زند، گه سنگها      از در او، من نمی‌گردم جدا
    چون که نامد یک شبی نانت به دست      در بنای صبر تو آمد شکست
    از در رزاق رو بر تافتی      بر در گبری روان بشتافتی
    بهر نانی، دوست را بگذاشتی      کرده‌ای با دشمن او آشتی
    خود بده انصاف، ای مرد گزین!      بی‌حیاتر کیست؟ من یا تو؟ ببین
    مرد عابد، زین سخن، مدهوش شد      دست را بر سر زد و از هوش شد
    ای سگ نفس بهائی، یاد گیر!      این قناعت، از سگ آن گبر پیر

    « شیخ بهایی» 

    نظرات (۱)

    Haven't the other candidates been in the public eye 20 plus years? Maybe that's why Steve focuses on Obama- it's ingterstine. Don't see what the problem is. When I read Whitewater or keating 5 I nod off to sleep.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی