تم کده

پرشین هاست

داینامیک اس ام اس

زندگی :: سخن شیرین

سخن شیرین

مطالب خواندنی

سخن شیرین

مطالب خواندنی

در آغاز جهان آبی نبود ... تو در آن نگریستی ، و آسمان، ابرش را بارانید و دریا، طوفانش آرامید ... چشمانت را از من مگیر ... تا اندوهم را بگریم
سخن شیرین

من «ایلیا» ملقب به «ایلی بلا» هستم.
ساعت 8:30 صبح روز پنجشنبه سی ام تیرماه سال 1390، بیمارستان سجاد تهران را با قدوم خودم منور کردم...
مثل شیر قوی هستم،
شیر دوست دارم،
دستامم زیر شیر میشورم...
اسم آبجیم هم «وانیا» ملقب به «دخمل طلا»، هست که ساعت هشت و پنجاه دقیقۀ صبح روز چهارشنبه بیست و ششم آذرماه نود و سه، برگ زرین دیگری بر بیمارستان سجاد افزود...

امــکانات
  • آخرين نظرات
    نويسندگان
  • ۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زندگی» ثبت شده است

    حساب زندگی

    حساب زندگی

    پرونده اش را زیر بغلش گذاشتند و بیرونش کردند ...

    ناظم با رنگ قرمز و چهره برافروخته فریاد کشید :

    "بهت گفته باشم ، تو هیچی نمی شی ،...  هیچی"

    مجتبی نگاهی به همکلاسی هایش انداخت ،

    آب دهانش را قورت داد

    خواست چیزی بگوید اما ، سرش را پایین انداخت و رفت ...

     

    برگه مجتبی دست به دست بین معلم ها می گشت ،

    اشک و خنده دبیران در هم آمیخته بود ...