تم کده

پرشین هاست

داینامیک اس ام اس

اجازه :: سخن شیرین

سخن شیرین

مطالب خواندنی

سخن شیرین

مطالب خواندنی

در آغاز جهان آبی نبود ... تو در آن نگریستی ، و آسمان، ابرش را بارانید و دریا، طوفانش آرامید ... چشمانت را از من مگیر ... تا اندوهم را بگریم
سخن شیرین

من «ایلیا» ملقب به «ایلی بلا» هستم.
ساعت 8:30 صبح روز پنجشنبه سی ام تیرماه سال 1390، بیمارستان سجاد تهران را با قدوم خودم منور کردم...
مثل شیر قوی هستم،
شیر دوست دارم،
دستامم زیر شیر میشورم...
اسم آبجیم هم «وانیا» ملقب به «دخمل طلا»، هست که ساعت هشت و پنجاه دقیقۀ صبح روز چهارشنبه بیست و ششم آذرماه نود و سه، برگ زرین دیگری بر بیمارستان سجاد افزود...

امــکانات
  • آخرين نظرات
    نويسندگان
  • ۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اجازه» ثبت شده است

    دفتر مشق

    خانم اجازه

    ﻣﻌﻠﻢ با عصبانیت ﺩﻓﺘﺮ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﮐﻮﺑﯿﺪ ﻭ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ :

    ﺳﺎﺭﺍ…

    ﺩﺧﺘﺮﮎ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﻭ ﺟﻮﺭ ﮐﺮﺩ، ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺟﻠﻮﯼ ﻣﯿﺰ ﻣﻌﻠﻢ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﻟﺮﺯﺍﻥ ﮔﻔﺖ :

    ﺑﻠﻪﺧﺎﻧﻢ؟